بازگشت دانلود فایل PDF
  1. پتو تکانی
  2. چشمۀ آبِ حیات
  3. نام و نانی آسمانی
  4. بررسی و بیان
  5. پژوهش (1)
  6. پژوهش (2)
  7. تحقیق (1)
  8. انتخاب
  9. حجاب
  10. سراپردۀ نور
  11. نور واحد
  12. تحقیق (2)
  13. ذِکرِ خوشِ "او"

پتو تکانی

از مجموعه نگاشته های "آن آشنا"

فرمانروایِ هستی

(گفتگوهایی دربارۀ جهان بینی توحیدی)

 

فرمانروایِ هستی

بِنْما به ما که      هستی

آنگه بگو          که هستی؟

 

(32) پَتو تَکانی

 

آن آشنا فرمود:

- قبلاً به گفته هایِ من بیشتر خُردِه می گرفتید. به نظر می رسد که در پاسخ های اخیرِ من اِشکالِ چندانی ندیده اید؟

گفتم:

- برعکس، به نظرِ من، ایراداتِ گوناگونی بر آن ها وارد است.

البته اگر نخواهم پا رویِ حق بگذارم، باید بگویم که گفته هایِ شما، در مجموع، روشنگر و برایم مفید بوده اند.  

پرسید:....

بیشتر

چشمۀ آبِ حیات

از مجموعه نگاشته های "آن آشنا"

فرمانروایِ هستی

(گفتگوهایی دربارۀ جهان بینی توحیدی)

 

فرمانروایِ هستی

بِنْما به ما که      هستی

آنگه بگو          که هستی؟

 

(33) چشمۀ آبِ حیات

 

از آن آشنا پرسیدم:

- آیا منظورتان از تکاندن و دوباره پهن کردنِ پتو آن است که قصد دارید همان نکته هایِ سابق را از نو و به شِکلی تازه برایم بازگو کنید؟

فرمود:

- هم بله و هم خیر.

بله،

چون ، اگر "او" اجازه دهد، آن مطالبِ پراکندۀ پیشین، این بار در یک نگاهِ کلیت نِگر از مبدأ هستی، در پیوند با یکدیگر عَرضِه خواهند شد

و

خیر،

چون گفته های من این بار کامل تر از گذشته و در بر دارندۀ برخی موضوعاتِ جدید خواهند بود.

 

گفتم:

- ممکن است بفرمایید که، در این دور از گفتگوهایمان، برای بازگو نمودن و تکمیلِ مطالبِ قبلی، چه شیوه ای را به کار می گیرید؟

بیشتر

نام و نانی آسمانی

از مجموعه نگاشته های "آن آشنا"

فرمانروایِ هستی

(گفتگوهایی دربارۀ جهان بینی توحیدی)

 

فرمانروایِ هستی

بِنْما به ما که      هستی

آنگه بگو          که هستی؟

 

(34) نام و نانی آسمانی

 

 

 با تعجب از آن آشنا پرسیدم:

- شما می گویید که یک چشمۀ آب حیات همواره در درونِ من بوده و هست.

پس چرا من تا کنون پی به وجودِ آن نبرده ام و از آن غافل مانده ام؟

به من بگویید که چگونه می توانم به آن بِرِسَم؟

 

فرمود:....

بیشتر

بررسی و بیان

از مجموعه نگاشته های "آن آشنا"

فرمانروایِ هستی

(گفتگوهایی دربارۀ جهان بینی توحیدی)

 

فرمانروایِ هستی

بِنْما به ما که      هستی

آنگه بگو          که هستی؟

 

(35) بررسی و بیان

 

به آن آشنا گفتم:

-  گویا از این به بعد من باید فقط شنونده باشم. ظاهراً دیگر حق ندارم پرسشی را مطرح کنم، چون ممکن است، همچون گفتگوهایِ قبلی مان، موجب پراکندگیِ سخنِ شما شَوَد.

فرمود:

- بر عکس، شما، در مقامِ یک طرفِ این مکالمات، نه تنها ذیحق، بلکه موظف هستید تا، با سؤالاتِ خود، نقاطِ ضعف و خلأهای موجود در کلامِ مرا نشان دهید.

من نیز گهگاه، در حینِ بررسیِ موضوعات و بیانِ نتایجِ آن، سعی خواهم کرد تا، با پرسش هایم، فکرتان را برای درکِ نکته یا نکات بعدی آماده نمایم.

 

پرسیدم:....

بیشتر

پژوهش (1)

از مجموعه نگاشته های "آن آشنا"

فرمانروایِ هستی

(گفتگوهایی دربارۀ جهان بینی توحیدی)

 

فرمانروایِ هستی

بِنْما به ما که      هستی

آنگه بگو          که هستی؟

 

(36)  پژوهش (1)

 

 

از آن آشنا پرسیدم:

- آیا جانوران و انسان ها، در بزرگسالی، این دو تمایلِ غریزیِ کودکانه - یعنی کنجکاوی و دلبستگی به بازی - را به طورِ طبیعی، و به تدریج، از دست می دهند و یا خودشان آن ها را  رها می کنند؟

فرمود:

- خیر.

گرچه کنجکاویِ یک بچه گربه و دلبستگی اش به بازی از رویِ غریزه ای است که خداوند برای بقایش در او قرار داده است، ولی یک گربۀ بالغ هم تا آخر عمرش به بررسی و یادگیری ادامه می دهد؛ چون بدونِ آن ها بقایش به خطر می افتد.

در انسان ها نیز این دو تمایل همواره در درونِ افراد باقی می مانند، حتی اگر در برخی افراد، و یا در بُرهِه ای از زندگی یک شخص، چندان به چشم نیایند.

انسان هایِ بزرگسال، برای ادامۀ زندگیِ خویش، ناگزیرند، در موردِ امورِ ضروری و چیزهایِ موردِ نیازشان، مرتباً به بررسی بپردازند و نکات لازم را بیاموزند؛ چون بقا و تندرستیِ جسمی و فکری شان در گروِ این دو است.

ادامه داد:....

بیشتر

پژوهش (2)

از مجموعه نگاشته های "آن آشنا"

فرمانروایِ هستی

(گفتگوهایی دربارۀ جهان بینیِ توحیدی)

 

فرمانروایِ هستی

                    بِنْما به ما که      هستی

                                        آنگه بگو          که هستی؟

 

(37)  پژوهش (2)

 

آن آشنا پرسید:

- آیا در بزرگسالی به دنبالِ علمِ هوا فضا، به ویژه دانشِ پرتابِ ماهواره ها، رفتید؟

گفتم:

- مدت ها سعی کردم که گفته های دانشمندان را در این زمینه بخوانم، ولی از آن جا که ایشان نتایج پژوهش هایشان را به زبانِ پیچیدۀ ریاضی ارائه می  کردند، آن چه می گفتند برایم یک کتابِ بَسته بود و من از آن سر در نمی آوردم.

افزودم:

- البته در علمِ شیمی با مقوله ای شبیه به پرتابِ توپ آشنا شدم؛

آن جا گفته می شد که با دادنِ انرژی به الکترون ها می توان آن ها را به مَدار های بالاتر و دورتر از هستۀ اتم رساند.

موضوعِ الکترون و هستۀ اتم مرا به یادِ قمرِ مصنوعی و زمین می انداخت.

 

فرمود:.....

بیشتر

تحقیق (1)

از مجموعه نگاشته های "آن آشنا"

فرمانروایِ هستی

(گفتگوهایی دربارۀ جهان بینیِ توحیدی)

 

فرمانروایِ هستی

بِنْما به ما که      هستی

آنگه بگو          که هستی؟

 

(38)  تحقیق (1)

 

گفتم:

-  فرمودید که انسان های معمولی می توانند، با طرحِ سؤالاتی مهم و معین، و اتخاذِ شیوه ای حساب شده و تعقلی، از مرزِ بررسی های متعارف عبور کرده و پای به مقولۀ پژوهش بگذارند.

دربارۀ پژوهش و تحقیق چه می توان گفت؟

آیا یک مرزِ غیر قابلِ عبور، پژوهش و تحقیق را به کلی از یکدیگر جدا می کند، یا این که یک پژوهشگر نیز، خود، می تواند از محدودۀ پژوهش گام فراتر نهاده و واردِ مقولۀ تحقیق شود؟

به بیانِ دیگر، آیا یک پژوهشگر، صرفاً با تغییر نوع سؤال و نوع شیوۀ بررسی، خود به خود، به یک محقق مبدل می شود؟

اصولاً چه گونه یک پژوهشگر به یک محقق تبدیل می شود و یا می تواند بشود؟  

 

آن آشنا فرمود:....

بیشتر

انتخاب

از مجموعه نگاشته های "آن آشنا"

 

فرمانروایِ هستی

(گفتگوهایی دربارۀ جهان بینیِ توحیدی)

 

فرمانروایِ هستی

بِنْما به ما که      هستی

آنگه بگو          که هستی؟

 

(39)  انتخاب

 

 

از آن آشنا پرسیدم:

- اعتقاد به این که الکترون دارایِ اراده است تا چه اندازه اهمیت دارد؟

فرمود:

- همان گونه که گفتم چنین اعتقادی، البته در شکلِ درست و کاملِ آن، می تواند کلِ نگرشِ شخص نسبت به هستی را زیر و رو کند.

 

شانه هایم را بالا انداختم و گفتم:

- به هر حال از من انتظار نداشته باشید که چنین چیز غریبی را باور کنم. ترجیح می دهم که از این به بعد هم با همان نگرشِ همیشگی ام به هستی نگاه کنم؛ چون

زیر و رو شدن و دگرگونی واژه هایِ هراس انگیزی هستند و آرامشِ خاطر را از انسان می گیرند.

 

فرمود:....

بیشتر

حجاب

از مجموعه نگاشته های "آن آشنا"

فرمانروایِ هستی

(گفتگوهایی دربارۀ جهان بینیِ توحیدی)

 

فرمانروایِ هستی

بِنْما به ما که      هستی

آنگه بگو          که هستی؟

 

(40) حِجاب

 

گفتم:

- این که یک عمل توسط دو یا چند کس مشترکاً  انجام شود، یعنی آن ها در انجامِ آن با هم همکاری کنند، و هر یک اجرایِ بخشی از آن کار را بر عهده بگیرد برای همه داستان آشنایی است؛

ولی

تصورِ این که کلِ یک عمل، جداگانه اما همزمان، به دو یا چند عامل نسبت داده شود برایم دشوار است.

نمی توانم مجسم کنم که چگونه می توان کلِ یک عملِ واحد را، در آنِ واحد، محصولِ عملکردِ تک تک آن چند عامل دانست.

 

آن آشنا فرمود:....

بیشتر

سراپردۀ نور

از مجموعه نگاشته های "آن آشنا"

فرمانروایِ هستی

(گفتگوهایی دربارۀ جهان بینیِ توحیدی)

فرمانروایِ هستی

بِنْما به ما که      هستی

آنگه بگو          که هستی؟

 

(41) سراپردۀ نور

 

گفتم:

- قبلاً فرموده اید که گاهی "او" سؤالی را به ذهنِ یک پژوهشگرِ راستین می افکند و از این راه او را به سوی تحقیق سوق می دهد.

اما رشته ها و موضوعات پژوهشی بی شمار اند.

آیا ممکن است که هر پژوهشگری که صادقانه در هر یک از این رشته ها و موضوعات به پژوهش بپردازد، به یک محقق مبدل شود؟

 

آن آشنا فرمود:

- پدیده هایِ وادیِ واقعیات، موضوعاتِ پژوهش اند؛ و پدیده هایِ ساحتِ حقایق، موضوعِ تحقیق.

از طرفی، هر پدیدۀ موجود در وادیِ واقعیات، صورتی متناظر در ساحتِ حقایق دارد

و لذا

 هر پژوهشِ راستین در بارۀ هر یک از پدیده هایِ وادیِ واقعیات، بالقوه، می تواند به تحقیق دربارۀ پدیدۀ متناظر با آن در ساحتِ حقایق بیانجامد.

 

پرسیدم:.....

بیشتر

نور واحد

از مجموعه نگاشته های "آن آشنا"

فرمانروایِ هستی

(گفتگوهایی دربارۀ جهان بینیِ توحیدی)

 

فرمانروایِ هستی

بِنْما به ما که      هستی

آنگه بگو          که هستی؟

 

(42)  نورِ واحد

 

گفتم:

- در کتابِ فیزیکِ دورانِ دبیرستان نوشته شده بود که کوچکترین بَسته هایِ نور (فوتون ها) از یک نگاه ذره اند و از نگاهی دیگر موج.

آیا این همان گفتۀ شماست که خِشتِ بنیادینِ بنایِ هستی در عالَمِ واقعیات از یک نگاه جُنبَنده است و از نگاهی دیگر جُنبِش؟

 

آن آشنا فرمود:

- به تعبیری بله.

اما این موضوع به کوچکترین بسته های نور یا خشت هایِ بنیادینِ بنای هستی در عالَمِ واقعیات محدود نمی شود، بلکه همۀ پدیده های عالَمِ واقعیات را در بر می گیرد.

پرسیدم:....

بیشتر

تحقیق (2)

از مجموعه نگاشته های "آن آشنا"

فرمانروایِ هستی

(گفتگوهایی دربارۀ جهان بینیِ توحیدی)

 

فرمانروایِ هستی

بِنْما به ما که      هستی

آنگه بگو          که هستی؟

 

(43)  تحقیق (2)

 

از آن آشنا پرسیدم:

- آیا هر پژوهشگری می تواند به محقق تبدیل شود؟

به بیانِ دیگر، آیا هر کسی که سرگرمِ بررسیِ واقعیت ها ست می تواند به بررسی کنندۀ حقیقت ها مبدل شود؟

ضمناً

آیا صِرفِ این که یک پژوهشگر دربارۀ موضوعاتِ نزدیک به مرزِ بینِ مُلک و ملکوت، پژوهش انجام دهد،برایِ راه یافتنِ او به عرصۀ تحقیق کافی است؟

 

فرمود:

- خیر. همان گونه که قبلاً اشاره کردم، چنین پژوهشگری باید دانشمندی راستین باشد؛ یعنی در پژوهشِ خویش، به دور از طلبِ نام و نان، با صداقت و اخلاص، در پیِ گشودنِ گره از کارِ نیازمندان و حلِ مسائلِ بشریت در کلیت آن باشد

و گرچه

این شرط لازم است اما کافی نیست.

اذنِ "او" که از سنت و مشیتِ "او" ناشی می شود نیز برای معطوف شدنِ ذهنِ یک دانشمندِ راستین به سویِ تحقیق، ضروری است.

 

افزود:....

بیشتر

ذِکرِ خوشِ "او"

از مجموعه نگاشته های "آن آشنا"

فرمانروایِ هستی

(گفتگوهایی دربارۀ جهان بینیِ توحیدی)

 

فرمانروایِ هستی

بِنْما به ما که      هستی

آنگه بگو          که هستی؟

 

(44) ذِکرِ خوشِ "او"

 

پرسیدم:

- در گفتگو های آینده، کدام روش مبنایِ کار شما خواهد بود؟

روشِ دانشمندان؟ فلاسفه؟ محققان؟ عارفان؟ ......؟

کدام؟ و چرا؟

فرمود:

-  شیوۀ حکیمان را در پیش خواهم گرفت، 

چون

حکمت، حلقۀ رابط بین علم، فلسفه، عرفان، و آموزه های آسمانی است.

و کیست که به ضرورتِ ایجادِ پُل بین این معارف به ویژه بینِ علم و دین آن هم در عصرِ حاضر، پِی نَبُرده باشد؟

 

پرسیدم:

- دیگر کسانی که به بررسی هایِ علمی، فلسفیِ، و یا عرفانی می پردازند، روش شان با شیوۀ حکیمان چه تفاوتی دارد؟

پاسخ داد:....

بیشتر